خواب سنگین

معنی کلمه خواب سنگین در لغت نامه دهخدا

خواب سنگین. [خوا / خا ب ِ س َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب گران.خواب عمیق. مقابل خواب سبک. ( یادداشت بخط مؤلف ).

جملاتی از کاربرد کلمه خواب سنگین

خواب سنگین شود از زمزمه آب روان نرگس یار گرانخواب شد از گریه ما
گر چنین افسون غفلت پنبه در گوشم نهد کاسه سر را خطر از خواب سنگین من است
آسیا جنبش کند و ین خواب سنگین بگلسد تا ز نو بازآید آن آبی کزین معبر گذشت
کی توانی سبک به منزل رفت؟ سنگ راه تو خواب سنگین است
شد یکی صد غفلت من صائب از قد دوتا خواب سنگین شد در آغوش فلاخن سنگ را
ز بس نازک شده است از گریه صائب پرده چشمم نگه در دیده من خواب سنگین است پنداری
فروغ عارضت پروانه سازد شمع بالین را پر پرواز گردد چشم شوخت خواب سنگین را
شکسته پایی برق است سبزه ته سنگ به بال سعی گریزان ز خواب سنگین باش
رکاب عزم تو در دست خواب سنگین است وگرنه توسن فرصت همیشه در زین است
بپوشید دیهیم خفتان رزم سر از خواب سنگین، دل از جام بزم