خواب ربودن. [خوا / خا رُ دَ ] ( مص مرکب ) خواب بردن. بخواب شدن : چون ظن افتاد که اهل خانه را خواب ربود مقدم دزدان هفت بار بگفت شولم شولم. ( کلیله و دمنه ).
جملاتی از کاربرد کلمه خواب ربودن
غمزه اش با من مسکین به اشارت می گفت پیش من از تو خور و خواب ربودن سهلست