خلفیه

معنی کلمه خلفیه در لغت نامه دهخدا

( خلفیة ) خلفیة. [خ َ ل َ فی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از خوارج عجارده و از یاران خلف خارجی که از خوارج کرمان و مکرانند و خیر و شر را مطلقاً بخدا نسبت می دهند و می گویند: با آنکه کودکان مشرکان ارتکاب هیچ عمل خلافی نکرده و برای آفریننده مطلق انبازی نجسته اند، باز در دوزخ جای دارند.رجوع به تعریفات جرجانی و کشاف اصطلاحات فنون شود.
خلفیة. [ خ َ ل َ فی ی َ ] ( اِخ ) پیروان خلف بن عبدالصمد یکی از فرق پنجگانه زیدیه اند. آنها می گویند که نماز در پشت سر امام جایز نیست. رجوع به بیان الادیان و خطط ج 4 ص 178 و خاندان نوبختی ص 255 و مفاتیح العلوم ص 21 شود.

معنی کلمه خلفیه در فرهنگ فارسی

پیروان خلف بن عبدالصمد یکی از فرق پنجگانه زیدیه اند آنها می گویند که نماز در پشت سر امام جایز نیست .

جملاتی از کاربرد کلمه خلفیه

در آغاز جنگ‌های صلیبی در منطقه درگیری‌هایی به منظور ترجمه متون پهلوی به سریانی و عربی صورت گرفت که اسناد آن موجود نیست. چون صلیبیون از اطراف رسیده، در نهضت ترجمه‌ی متون پهلوی خط سریانی را جایگزین خط پهلوی کردند و به تعریب و اعجام آن پرداختند، پس هیچ متنی از قلم نیفتاد. در نتیجه به نام تقویم سریانی بود و به کام باستان‌شناسی تواریخ صلح رومی. در جریان جنگ‌های صلیبی شاهک تسلیم شده (امیر الرعایا) می‌بایست بیعت خود با امیرالمؤمنین خلیفه را با بوسیدن دست او نشان می‌داد. بنابراین خراج سالانه نیز تابع بیعت شاهک نشین (امیرنشین) با خلفیه بغداد یا استانبول بود.