جملاتی از کاربرد کلمه خفتنی
قاصدان را بر عصایش دست نی تو بخسپ ای شه مبارک خفتنی
تو به فکر خفتنی در این رباط فارغی زین کارگاه و زین بساط
افسانه ی وصل تا نباشد چشمم شب هجر خفتنی نیست
خفته بودند این گروه از غفلت و مست بَطَر خفتنی بر خیر خیر و مستیی دور از خمار