خشم راندن

معنی کلمه خشم راندن در لغت نامه دهخدا

خشم راندن. [ خ َ / خ ِ دَ ] ( مص مرکب ) عصبانی شدن. غضب راندن. غیظ کردن :
کامکاری کو چو خشم خویشتن راند بروم
طوق زرین راکند در گردن قیصر درای.منوچهری.بحدی بر دشمنان خشم براند که دوستان را اعتماد بماند. ( گلستان سعدی ).
تو گر خشم بر وی نرانی رواست
که خود خوی بد دشمنش در قفاست.سعدی ( بوستان ).بر غلامی که طوق خدمت بست
خشم بیحد مران و طیره مگیر.سعدی ( گلستان ).

معنی کلمه خشم راندن در فرهنگ فارسی

عصبانی شدن غضب راندن

جملاتی از کاربرد کلمه خشم راندن

تو خود دانی که موبد چون بزرگست به گاه خشم راندن چون سترگست
بدان که در آدمی قوتها نهاده اند و هریکی را برای کاری آفریده اند و مقتضی طبع که وی را اندر آن لذت وی است. و لذت وی در مقتضی طبع وی است، چنان که قوت خشم را برای غلبه و انتقام آفریده است و لذتی وی در آن است. و قوت سمع و بصر و دیگر را بدین قیاس کن که این هر یکی لذتی دارد. و این لذات مختلف اند که لذت مباشرت مخالف لذت خشم راندن است و نیز تفاوت است در قوت، که بعضی قوی تر است که لذت چشم از صورتهای نیکو غالب تر است از لذت بینی از بویهای خوش.