خرشان. [ خ ِ ] ( اِخ ) نام شهری است بر ساحل بحرین بر ریگ نرم که قدم در آن فرورود. ( منتهی الارب ). خرشان. [ خ َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است.
جملاتی از کاربرد کلمه خرشان
به گمانشان که این بزرگ سجل خرشان را برون کشد از گل
بهر دفع تیغ و ز خرشان (؟) محکوم تو آفتابست و مه نو اخترست و کهکشان
اينهايند آن كسانى كه خداى تعالى مؤ خرشان داشته است ، پس هرگاه ميت هم از طايفهاول وارث داشت و هم از طايفه دوم نسخت سهم طايفهاول را بطور كامل مى دهند اگر چيزى باقى ماند آن بقيه را به طايفه دوم مى دهند و اگرچيزى باقى نماند چيزى نمى برد.
اين جمله به منزله بر طرف كردن ايرادى است كه ممكن است كسى بكند، و بگويد وقتىحال مؤ منين چنين حالى باشد قهرا بايد كافران نقطهمقابل آن را داشته باشند با اينكه مى بينيم كفار عيشى مرفه و حياتى پر زرق و برق ومعاشى فراوان دارند در پاسخ خطاب به رسول گراميش فرموده : (لا يغرنك ...) ومقصودش توجه دادن عموم مردم است به اينكه از تقلب كفار در بلاد و از اينكه بهاصطلاح همه جا خرشان مى رود فريب نخورند كه كفار هر چه دارند متاعى استقليل و بى دوام .
اينها فرائضى هستند كه خداى عزوجل آنها را مقدم داشته و اما آنهائى كه مؤ خرشان داشته، يكى فريضه دختران است ، كه نصف مال است و دوم فريضه خواهران است كه دو ثلثمال را مى برند و اگر سهام از مال بيشتر شد يعنى ميت از هر دو طايفه وارث داشت و درنتيجه نقيصه اى كه در مال بود حق او را پائين آورد جز بقيه تركه چيزى به او داده نمىشود.
بين گفتار و كردار بايد صداقت و درستى منطبق باشد به عبارت ديگر واقعيتها و كردارمسؤ ولان بايد در چارچوب و عده ها و شعارهاىقبل از پيروزى بگنجد، در غير اين صورت مردم نمى گويند سران جامعه با ما از درصداقت وارد شده اند بلكه در ذهنشان اين خطور مى كند كه گفته ها براى بدست آوردنقدرت بود - به اصطلاح معروف ((ديگر خرشان ازپل گذشت )) يا بگويند ((آب نبود والا شناگران ماهرى هستند)) - اين بد انديشه وفكرى است كه بر اعمال گردانندگان نظام حكومتى جامعه ، مردم را فراگيرد تا زمينهطوفان و ايجاد موج در سطح عمومى پديد آيد.