اندک اندک بتدریج رفته رفته (( بچه های خرده خرده هم. شیرینی ها را خوردند ) ) کم کم رفته رفته
جملاتی از کاربرد کلمه خرده خرده
در اینمقام خرده خرده ئی همی گیرد که از حلاوت آن جان همی بیفزاید
کیسهٔ غنچه گر نهی بر او خرده خرده بدزدد از زرِ او
ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته
در سال ۱۳۹۴ نیز، در پی حکم دادگاه، انتشارات خوارزمی نیز به سازمان تبلیغات اسلامی رسید. عبدالرحیم جعفری در این مورد میگوید: «سازمان تبلیغات هیچ سندی در اختیار ندارد و بیخودی خوارزمی را گرفتهاست، اگرچه من از چهل سال پیش خرده خرده سهام خوارزمی را خریده بودم و همه خوارزمی مال من بود، سازمان تبلیغاتیها با اطلاع از این موضوع همیشه نسبت به مالکیت انتشارات خوارزمی ادعا داشتند ولی هیچ سند محکمه پسندی برای این ادعا در اختیار نداشتند.» او در نهایت میگوید که «من دیگر ول کردم، چون دیگر شرایطم اجازه نمیٰدهد و توانش را ندارم. من بیش از ۳۰ سال تلاش کردم ولی آقایان زورشان از من بیشتر است.»
خرده خرده غیب او گردد حضور نی حدود او را نه ملکش را ثغور
مقصود اين نيست كه كار را از جاى كوچك آغاز كنيم و همانجا درجا زنيم . و يا با همت كوچك وارد كار شويم . هدف اين است كه با نقشه وسيع و همت عالى كار را طراحى كنيم ، اما همه نقشه را يكجا پياده ننمائيم . بلكه خرده خرده به مقصود بزرگ خود جامه عمل بپوشانيم .
در ايـن مـيان مى بينيم كه از اين طبقه گاهى تعبير فرموده به قومى كه (يوقنون ) وگاهى به قومى كه (يعقلون ). و از تعبد مردم كه با فهم ساده خود پى به حقيقت مىبرند تعبير فرموده به (مؤ منين ). از اين اختلاف در تعبير فهميده مى شود كه مراد از(ايمان اصل ) آن است كه آياتش ساده و بسيط است و چون به دست آمدن ايمان تدريجىنـيـسـت ، از دارنـدگـان ايـمـان تـعـبـيـر بـه وصـف كـرد، بـه خـلاف ايـمـاناهل يقين و عقل كه به خاطر دقت آيات آن ، و بلندى افق آنها، و به خاطر اينكه خرده خرده وبـه تدريج به دست مى آيد، از آنان به مضارع (يعقلون )، (يوقنون ) تعبير كردكه دلالت بر استمرار تجددى دارد.
در آيه شريفه در مقابلكيل ، وزن را آورد، ولى در مقابل اكتيال (اءتزان ) را نياورد، بعضى در سبب آن گفتهاند: براى اين بوده كه مطففين ، معامله گرانى بودند كه اغلب حبوبات و سبزيجات ومتاعهاى ديگر را كلى مى خريدند و خرده خرده به تدريج مى فروختند، و عادت در بيشتراين اجناس اين است كه با كيل سنجيده شود نه به وزن ، بدين جهت تنهااكتيال را ذكر كرد، و از اءتزان نام نبرد چون اساس آيه بر غالب است .
و اما مؤ منين آنها هم با اينكه باسلام در آمده بودند، ولى هنوز خرافاتى چند از بابتوارث اخلاقى و آداب قومى و سنت هاى منسوخه در بينشان باقى مانده بود و اين خود امرى است طبيعى كه وقتى اينگونه آداب و رسوم ، يكباره نسخ شود،مثل اينكه اديان و يا قوانين يك باره آنها را مورد حمله قرار دهد، نخست باصول آن آداب و سنن پرداخته و از بيخ ريشه كن مى كند، آنگاه اگر دوام يافت و بهقوت خود باقى ماند - و اجتماع آن دين و قوانين را بخاطر حسن تربيتش به خوبى پذيرفت خرده خرده شاخ و برگهاى خرافات قديمى را نيز از بين مى برد و باقيمانده هاى آنرا بكلى ابطال نمود، يادش را از دلها بيرون مى برد، و گرنه بقايائى ازسنتهاى قديمى با قوانين جديد مخلوط گشته ، يك چيز معجونى از آب در مى آيد، كه نهآن خرافات قديمى است و نه اين دين و قوانين جديد است .