خرد ساله

معنی کلمه خرد ساله در لغت نامه دهخدا

خردساله. [ خ ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) خردسال. آنکه او را سن کم است :
همچو زلف نیکوان خردساله تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.فرخی.

معنی کلمه خرد ساله در فرهنگ فارسی

خرد سال آنکه او را سن کم است

جملاتی از کاربرد کلمه خرد ساله

همچو زلف نیکوان خرد ساله تا بخورد همچو عهد دوستان سالخورده استوار
عقل از کلاله تو پریشان و واله است صد سالخورده بنده‌ات ای خرد ساله است