خرج راه
معنی کلمه خرج راه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خرج راه
حاكم او را هم مرخص كرد، آنگاه رو به من كرد و گفت : ميرزا تقى خان امير كبير صدراعظمبراى انجام كار مهمى تو را به تهران احضار نموده است . سپس خرج راه كافى به من دادو فورا مرا به سوى تهران گسيل داشت . بعد از اينكه وارد تهران شدم به حضور اميركبير صدراعظم رسيدم و خود را معرفى كردم .
باید احسانی چنان کردن که بعد از خرج راه قرض خود بگزارم و بازم نباید کرد قرض
سپه را به اندازه ده پایگاه مده بیشتر مالی از خرج راه
شتاب در ره مقصد درنگ می آرد که خرج راه شود رهروی که بیتاب است
نمی شوند چو موج لطیف جوهر بحر چو خاروخس همگی خرج راه سیلابند
افسردگان چو سنگ نشانند خرج راه پای به خواب رفته به منزل نمیرود
تقريبا حدود پنجم يا ششم ذى القعده بود. پس از نماز مغرب و عشا و صرف شام ، يكماشين سوارى گرفته و عازم مكه شديم . راننده از شيعيان سياه پوست بود. درطول راه ، هر جا به مامورين سعودى بر مى خورديم ، راننده خود، گذرنام ما را مى برد ونشان مى داد و بر مى گشت ، و خلاصه هيچ جا جلوى ما را نگرفتند. حتى به ما گفته بودند كه در مسير مدينه به مكه ، بين راه ، بعضى جاهها مامورين سعودى پول مى گيرند و بايد پول همراهتان باشد، و به همين علت آقا در جيبش پول گذاشته بود، ولى هيچ جا كسى از ما پولى نخواست و خرج راه ، منحصر به هماندستم زد راننده بود.
در وصال بحر، بیشوق رسا نتوان رسید خرج راه از نرمرفتاری شود سیلابها
ز دوری گشت سیل نوبهاران خرج راه اینجا که خواهد قطره ما را به آن دریا رسانیدن؟