خرج دادن
معنی کلمه خرج دادن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خرج دادن
و چه بسا بتوان از آيه شريفه بوئى از عدم جواز تفرقه ميان احكام فقهى و معارف اخلاقى استشمام نمود، و مى توان گفت كه آيه ، اشعارى هم به اين معنا دارد كه صرف عمل به احكام فقهى ، و جمود به خرج دادن بر ظواهر دين كافى نيست ، (براى اينكه احكام فقهى دين مانند اسكلت ساختمان است ، اسكلتى كه به هيچ وجه زندگى در آنقابل تحمل نيست ، و احكام اخلاقى به منزله سفيد كارى و سيم كشى و دكوربندى آن ساختمان است ، مثلا احكام فقهى و قانونى زناشوئى ، احكامى است خشن ، كه نه شوهر حقدارد به زن خود فرمانى دهد و نه زن حق دارد بدون اذن او از خانه در آيد، ولى همين قوانين فقهى وقتى تواءم شد با احكام اخلاقى كه اسلام در باب زناشوئى داده آنوقت قانونى بسيار گوارا و قابل عمل مى شود و نيز احكام فقهى راجع به عبادت و دعا و ذكر،اسكلتى است كه مجرد آن انسان را به فرض دين كه همان سعادت بشريت است نمىرساند، ولى وقتى اين جسد تواءم با روح و معناى عبادت شد كه همان ورزيدگى وتزلزل ناپذيرى روح است ، آن وقت قوانينى خواهد شد كه بشريت بى نياز از آن نخواهدبود و هيچ قانونى جايگزين آن نمى شود). (مترجم )
(فاعينونى بقوة ... )كلمه (قوه ) به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن آدمى برچيزى نيرومند مى شود. جمله مزبور تفريع بر مطلبى است كه از پيشنهاد آنان به دستمى آيد، و آن ساختن سد بوده ، و حاصل معنا اين است كه : من از شما خرج نمى خواهم و اماسدى كه خواستيد اگر بخواهيد بسازم بايد كمك انسانيم كنيد، يعنى كارگر و مصالح ساختمانى بياوريد، تا آن را بسازم - و از مصالح آن آهن و قطر و نفخ با دميدن را نامبرده است - و به اين معنايى كه كرديم اين مطلب روشن مى گردد كه مراد ايشان ازپيشنهاد خرج دادن اجرت بر سد سازى بوده در حقيقت خواسته اند به ذو القرنين مزدبدهند كه او هم قبول نكرده است .