جملاتی از کاربرد کلمه خجسته سروش
زهاتف رسیدم ندایی به گوش به نزدیکم آمد خجسته سروش
سحرگه مرا چشم بغنود دوش ز یزدان بیامد خجسته سروش
بدینسان شنید از خجسته سروش زکف داد جان و دل و صبر و هوش
رسولی رسیده است با رای و هوش پیام آوری چون خجسته سروش
چنان دید در خواب کاو را به گوش نهفته بگفتی خجسته سروش
زگردنده گردون چو شه رابه گوش رسید از خجسته سروش این خروش
به فرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش
رسیدی بهپای خجسته سروش ز لندن به منزلگه داریوش
بر آن ابر باران خجسته سروش به گودرز گفتی که بگشای گوش
بیامد هم آنگه خجسته سروش به خوبی یکی راز گفتش به گوش