حیلم

معنی کلمه حیلم در لغت نامه دهخدا

حیلم. [ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) ستور خرد. ( منتهی الارب ). ستور خرد یا یک نوع کرم کوچک. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه حیلم

رهبران حزب اتحاد و ترقی بدواً درصدد برآمدند تا از همراهی و کمک ارمنیان مطمئن شوند و از آنان خواستند تا در ارمنستان روسیه و در قفقاز جنوبی یک شورش مسلحانه راه بیندازند و در عوض به آنان وعده خودمختاری برای ارمنستان روسیه و برای مناطق هم‌مرز آن در ارمنستان غربی پس از جنگ دادند. رهبران حزب فدراسیون انقلابی ارمنی در کنگره ۲ اوت ۱۹۱۴ میلادی که متشکل از (آرشاک ورامیان، استپان زوریان،) خاچاطور مالومیان و از حزب اتحاد و ترقی متشکل از گروه (بهاءالدین شاکر، عمر ناجی و حیلمی بِی) تشکیل شد.