معنی کلمه حواجب در لغت نامه دهخدا
مرا گفت مهمان ناخوانده خواهی
قمر چهرگانی مقوس حواجب.حسن متکلم.- حواجب الشمس ؛ کرانه های آفتاب. ( آنندراج ). رجوع به حاجب شود.
ولى چه كسى است كه نداند انبياء و اولياء، همچون شهداى راه خدا كه قرآن با صراحت ازحيات آنها سخن مى گويد، داراى حيات برزخى هستند، و مى دانيم در حيات برزخى فعاليت روح گسترده تر و وسيعتر است ، چرا كه از حواجب مادى و تعلقات دنيوى رهائى يافته ،اين از يك سو.