حنجری

معنی کلمه حنجری در لغت نامه دهخدا

حنجری. [ ح َ ج َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حنجرة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به حنجره شود.

جملاتی از کاربرد کلمه حنجری

ای گلوی تو بریده از گلو یک ره بپرس کای گلو با من بگو تو خنجری یا حنجری
بزد بوسه بر حنجری کز جفا به خنجرش ببرید شمر از قفا
با حنجری چنان که کشد شعله بر سپهر پروا نبینی از زره و خود و مغفرم
بعد ما کاندر لگدکوب حوادث چند سال بخت شومم حنجری کردست و دورش خنجری