حمیا.[ ح ُ م َی ْ یا ] ( ع اِ ) شدت خشم و اول آن. || سختی از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). - حمیاالکأس ؛ سورت شراب و قوت وی و پیچیدن نشأه ٔآن در سر. ( منتهی الارب ). تیزی شراب. || اول جوانی و نشاط آن. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه حمیا
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال پیش از آن کاندر جهان باغ می انگور بود