حضیره

معنی کلمه حضیره در لغت نامه دهخدا

( حضیرة ) حضیرة. [ ح َ رَ ] ( ع اِ ) جایگاه خرما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای خرما. ( اقرب الموارد ). || گروه مردم یا چهار تن یا پنج تن یا هشت یا هفت تن یا ده تن یا کم از ده تن که بغزو [ جنگ ] روند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). چهار پنج تن. ( مهذب الاسماء ). ج ، حضائر. ( از مهذب الاسماء ). || اول لشکر. مقدمه. || آنچه برآید از رحم هنگام زادن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ریم و زردآب که با بچه بیرون آید بعد از برطرف شدن خون نفاس. ( آنندراج ). آنچه با بچه بیرون آید از رطوبات. ج ، حضیر، حضایر. || خون سطبر درپوستی که با بچه بیرون آید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ریم گردآمده در ریش. ریم که در جراحت گرد آید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه حضیره در فرهنگ فارسی

جایگاه خرما

جملاتی از کاربرد کلمه حضیره

مرا دلیست که در وی بغیر دوست نگنجد درین حضیره هر آنکس که غیر اوست نگنجد
ز مغز و پوست برون آ که در حضیره قدس کسی نیامده بیرون ز مغز و پوست نگنجد
تقدیرِ تو بر چار حد هفت حضیره افراخته نه قبّهٔ شش‌گوشهٔ خضرا