[ویکی فقه] حضور خدا (قرآن). یکی از صفات الهی، حضور است؛ یعنی خداوند سبحان در همه جا حاضر و شاهد مخلوقات و اعمال آن ها است؛ به عبارت دیگر، عالم هستی محضر او است و چیزی از او غایب نیست. حضور خدا، در هر جهت و مکان:«ولله المشرق والمغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله وسع علیم؛ مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی نیاز و داناست!». چنین نیست که اگر شما را از رفتن به مساجد و پایگاه های توحید مانع شوند، راه بندگی خدا بسته شود، نه، شرق و غرب این جهان تعلق به ذات پاک او دارد و به هر سو رو کنید او آنجا است، همچنین تغییر قبله که به خاطر مناسبتهای خاصی صورت گرفته، کمترین اثری در این امر ندارد مگر جائی هست که از خدا خالی باشد، اصولا خدا مکان ندارد.
جملاتی از کاربرد کلمه حضور خدا
«من در حضور خدای سوگند خوردهام که دشمن همیشگی هرگونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم».
خصلت دوم اين است كه خدا با ايشان تكلم نمى كند و روز قيامت به ايشان نظر نمىافكند، اين دو خصلت محاذى محبت الهيه به متقين قرار گرفته ، كه در آيهقبل مى فرمود: (فان اللّه يحب المتقين )، چون (حب ) سبب مى شود كه محب بدون هيچقيد و شرطى نظر كردن و سخن گفتن با محبوب را بيشتر كند، هر وقت او را حاضر يافت، سر سخن را با او باز كند و چون خداى تعالى اين آخرت فروشان را دوست نمى دارد،قهرا روز قيامت كه روز حضور خدا و احضار خلق است نه به آنها نظر مى كند و نه سخنمى گويد، و اگر (سخن نگفتن ) را در مرحلهاول ذكر كرد و (نظر نينداختن ) را در مرحله دوم ، براى اين بود كه اين دو، در رساندنمحبت به يك درجه نيستند، بلكه قوت و ضعف دارند، (سخن گفتن ) بيشتر از (نظركردن ) محبت و خودمانى بودن را مى رساند، پس گوئى فرموده : ما ايشان رانه تنهابه شرافت همكلامى خود مشرف نمى كنيم بلكه حتى نظر هم به ايشان نمى اندازيم .
به بود زانکه در حضور خدا گرچه آمیخته بود به ریا
فراعنه : پادشاهى كه سلطنت مصر سفلى و عليا او را مسلم بود، فرعون نام داشت . اين كلمه از پيرا اويى آمده كه به معنى ((مقام دوگانه )) مى باشد. فرعون تحت حمايتخاص خدايان مخصوصا هوروس قرار داشت و پرتوى از خورشيد بشمار مى رفت .فرعون خداى خورشيد (رع ) و پسر خدا و بالاخره خدا بود؛ از اين جهت فرعون را مانند خدامى پرستيدند و معابدى بر پاداشته او را پرستش مى نمودند. تصوير ((فرعون ))در آثار پاينده مصر علائمى دارد كه از مقام الوهيت او خبر مى دهد؛مثل ((قرقى )) كه مظهر هوروس مى باشد، و قرص خورشيد كه در ميان دو شاخ قرارگرفته ورع را مجسم مى نمايد. هر كس به فرعون نزديك مى شد، سجده مى گذارد،چنانكه گوئى به حضور خدا مى رود.
در آيه مورد بحث امر به (يادآورى ) متعلق به (ياء) متكلم شده ، فرموده : مرا ياد بياور،اگر ياد آورى خدا را، عبارت بدانيم ، از حضور خدا در نفس ، ناگزير بايد قائل به تجوز شويم ، (و بگوئيم : مثلا منظور ياد نعمتها و يا عذابهاى خداست ) و اما اگر تعبير نامبرده را تعبيرى حقيقى بدانيم ، آنوقت آيه شريفه دلالت مي كند بر اينكه آدمى غير از آن علمى كه معهود همه ما است ، و آنرا مى شناسيم ، كه عبارتست از حضور معلوم در ذهن عالم ، يك نسخه ديگرى از علم دارد، چون اگر مراد همان علم معمولى باشد،سر به تحديد خدا در مى آورد، چون اين قبيل علم عبارت است از تحديد و توصيف عالم معلوم خود را، و ساحت خداى سبحان منزه از آنست كه كسى او را تحديد و توصيف كند،همچنان كه خودش فرمود: (سبحان اللّه عما يصفون الا عباداللّه المخلصين )، (منزه استخدا از هر توصيفى كه اينان برايش مي كنند، مگر توصيف بندگان مخلص ).
سـپـس بـه عـنوان استثناء بر اين سخن مى افزايد: مگر كسى كه به حضور خدا بيايد درحـالى كه قلب سليم سالم از هر گونه شرك و كفر و آلودگى به گناه ) داشته باشد(الا من اتى الله بقلب سليم ).
289- حيا در حضور خدا روايت است كه : روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزد چوپان گوسفندانش رفت ، (حضرت مشاهده نمود كه ) چوپان ، لباسش را در آورده بود. چون پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم را ديد، لباسش را بر تن نمود. حضرت صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: برو! ما نيازى به چوپانى تو نداريم ، چون ما خاندانى هستيم كه كسى را كه ادب خدا نگاه ندارد و در خلوت از او حيا ننمايد، به كار نمى گيريم .(295)
206 بدترين و بهترين حالت حضور حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايند:شكم در اثر پرخورى طغيان مى كند و بهترين حالت بنده در حضور خدا، وقتى است كه شكم او از غذا خالى باشد و بدترين حالت انسان در حضور خدا، با شكمپر است.
در کتاب مقدس یهودیان در سفر خروج ۲۱:۶ در مورد «حکم در مورد غلامان عبری» آمدهاست: «آنگاه آقایش او را به حضور خدا بیاورد، و او را نزدیک در یا قایمه در برساند، و آقایش گوش او را با درفشی سوراخ کند، و او وی را همیشه بندگی نماید.»
صیمصوم (به عبری: צמצום) به معنای انقباض اصطلاحی در کابالای اسحاق لوریا است که به معنی این است خداوند روند آفرینش را با انقباض نور بی نهایت خود آغاز می کند. در اثر این انقباض فضای خالی (به عبری: חלל הפנוי) ایجاد شده که اجازه نور خلق کننده جدید را می دهد. به دلیل انقباض و دور شدن نور خدا از مخلوق ، انتخاب می تواند وجود داشته باشد، و از این رو به خداوند هاماقُم (به عبری: המקום) نام برده می شود. در کابالا این مسئله به تضاد حضور و عدم حضور خدا در خلقت خود اشاره می کند. همین طور واژه عولام که معنی دنیا است از ریشه علم می باشد که در عبری به معنی مخفی شدن است.
هرآنچه میرسد از غیب مینهم به حضور خدای غیب بود حاضر ار گواهی نیست
اگر صميمانه به دعا و نماز بپردازيد خواهيد ديد كه زندگى شما به صورت عميق و مشهودى تغيير خواهد كرد. بايد بگوييم كه دعا فعاليتى است كه براى تكامل صحيح شخصيت و تماميّت عالي ترين ملكات انسانى ضرورت دارد. تنها در دعا ونماز اجتماع كامل و هماهنگ بدن و فكر و روح حاصل مى شود كه به آدمى ، كه همچون نى شكننده اى ، است نيرومندى و استقامت بيرون ازحد تصوّر مى بخشد. دعا و نماز عملى است كه آدمى را در حضور خدا قرار مى دهد.