حصاردار

معنی کلمه حصاردار در لغت نامه دهخدا

حصاردار. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 50هزارگزی جنوب خوسف سر راه مالرو عمومی علی آباد. ناحیه ای است واقع در دامنه. معتدل. دارای 45 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، بنشن ، پنبه ، لبنیات. اهالی به کشاورزی و مالداری گذران میکنند. راه مالرو است و در تابستان میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

جملاتی از کاربرد کلمه حصاردار

حصاردار باغ یا حصاردار روستایی در دهستان قلعه زری بخش جلگه ماژان شهرستان خوسف استان خراسان جنوبی ایران است.