معنی کلمه حصار سرخ در لغت نامه دهخدا
حصار سرخ. [ ح ِ س ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اراضی نیزاربخش حومه شهرستان قم. واقع در پنجاه هزارگزی جنوب باختر قم و سه هزارگزی غربی راه شوسه قم به اصفهان. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 87 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی ، کرباس بافی گذران میکنند. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
حصار سرخ. [ ح ِ س ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شاندیز بخش طرقبه شهرستان مشهد. واقع در پانزده هزارگزی شمال خاوری طرقبه سر راه شوسه قدیمی مشهد به قوچان. ناحیه ای است واقع در دامنه معتدل. دارای 482 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، بنشن. اهالی به کشاورزی ، مالداری گذران میکنند. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
حصار سرخ. [ ح ِ س ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران. واقع در 13هزارگزی جنوب خاور ورامین و 2هزارگزی راه آهن. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 327 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، صیفی ، چغندر قند. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از آثار قدیم ، تپه دارد. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).