حسن کاتب

معنی کلمه حسن کاتب در لغت نامه دهخدا

حسن کاتب. [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن حسن بن ابن محمد حمدون بغدادی ، معروف به ابن حمدون و ملقب به تاج الدین ( 547-608 هَ. ق. ). او راست : «اخبار الشعرا». ( هدیة العارفین ج 1 ص 280 ).
حسن کاتب.[ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن حمدون مکنی به ابوسعد بغدادی. درگذشته 546 هَ. ق. او راست : «معرفة الاعمال و الحساب ». ( هدیة العارفین ج 1 ص 278 ).

معنی کلمه حسن کاتب در فرهنگ فارسی

ابن محمد ابن علی بن حمدون مکنی بابوسعید بغدادی اوراست معرفه الاعمال و الحساب

جملاتی از کاربرد کلمه حسن کاتب

در نسخه‌ای مصور از دیوان حافظ کتابخانهٔ کاخ گلستان (شمارهٔ ۳۶۳) به‌سال ۹۶۳ ه‍.ق/۱۵۵۶ م و کتابت‌شده توسط حسن کاتب در شیراز است، نگاره‌ای با با عنوان «شکارگاه» بر مبنای این غزل و بیت «در انتظار خدنگش همی برد دل صید / خیال آنکه به رسم شکار باز آید» موجود است.