حس شامه

معنی کلمه حس شامه در لغت نامه دهخدا

( حس شامة ) حس شامة. [ ح ِس ْ س ِ م م َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شم. بویائی. قوه ای که بدان تمییز روایح کنند. وآن یکی از حواس خمسه ظاهره است. رجوع به حس شود.

معنی کلمه حس شامه در فرهنگ فارسی

شم بویائی

جملاتی از کاربرد کلمه حس شامه

سوم : بوئيدن عطر و ريحان بمنظور تلذذ پس كسيكه حس شامه نداردمشمول اين حكم نيست .
طول تقریبی این گونه در حدود ۱۹ سانتیمتر است و طول دُمَش در حدود ۲٫۵ سانتیمتر است، خار پشتش سیاه، و در نهایت به رنگ سفید کمی مایل به خاکی منتهی می‌شود. اما رنگ شکمش سفید همراه با رنگ خاکی مانند است. جلو صورتش از موهای سفید پوشیده‌است. خارپشت گوش‌بلند یکی از کوچک‌ترین جوجه‌تیغی‌ها است و در زیست گاه های مختلفی زندگی می‌کند اما در مناطق بیابانی و صحراهای خشک کمتر یافت شده و مناطق معتدل را ترجیح می دهد. کاربرد اصلی گوش‌های دراز این جانور تبادل دما در آب و هوای گرم می باشد. این جانور سرعت و چالاکی بالایی داشته و همچنین حس شامه و حس شنوایی این جانور بسیار قوی است و در یافتن طعمه و یا تشخیص خطرات و دشمنان به او کمک می‌کند.
به عبارت ديگر: آنچه را كه خداوند در ((امور تكوينيه )) مقدر فرموده است ،مثل طلوع خورشيد هر روز از مشرق و غروب آن در مغرب ، يا جريان خون در رگهاى انسان ،يا اينكه حس شامه بايد در دماغ و حس ذايقه در زبان قرار داشته باشد، حتمى وغيرقابل تغيير است .
اسکلت آن‌ها به‌طور کامل از غضروف ساخته شده‌است. چشم‌های این موجود ضعیف هستند و در واقع قدرت بینایی خوبی ندارند؛ اما از حس بویایی قوی ای برخوردارند و این حس شامه قوی به آن‌ها در پیدا کردن غذا در تاریکی دریای عمیق کمک می‌کند. مارماهی دهان گرد در اعماق اقیانوس اطلس و تا حد اکثر ۵۶۰۰ فوت (حدود ۱۸۰۰ متر) زندگی می‌کنند.