حزینه

معنی کلمه حزینه در لغت نامه دهخدا

( حزینة ) حزینة. [ ح َ ن َ ] ( اِخ ) شاعر معروف به «خانم قرائت » و «درةالعلماء». او راست : دیوانی که در زمان حیات ناظم در 1332 هَ. ق. در تهران چاپ شده است. ( ذریعه ج 9 ص 235 ).

معنی کلمه حزینه در فرهنگ فارسی

شاعر معروف به خانم قرائت و دره العلمائ اوراست دیوانی که در زمان حیات ناظم در تهران چاپ شد

جملاتی از کاربرد کلمه حزینه

اگر پدر طلبند از تو ای حزینه زار حواله کن پدریشان به عباد بیمار
همین زنی که پرشان نموده سنبل گیسو حزینه زینب بی غمگسار خواهرش است این
دلم زار و حزینه چون ننالم وجودم آتشینه چون ننالم