حزنه

معنی کلمه حزنه در لغت نامه دهخدا

حزنه. [ ح َ زَ ن َ / ح َ ن َ ] ( ع اِ ) حَزَن. زمین ناهموار. زمین درشت. زمین ستبر. سنگلاخ.
حزنه. [ ح ُ ن َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در دیار شکر برادران بارق در ازد یمن. ( معجم البلدان ). و در مراصدالاطلاع تصحیف شده است.
حزنه. [ ح ُ ن َ ] ( ع اِ ) یکی کوه درشت. ج ، حُزَن.

معنی کلمه حزنه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حزنه به فتح حاء وسکون زاء زمین ناهموار است که از آن در باب طهارت سخن گفته اند.
حزنه زمین ناهموار و فراز و نشیب دار یا دارای درخت و سنگ می باشد.
احکام حزنه
کسی که باید وضو بگیرد یا غسل کند ولی آب ندارد، بنابر قول مشهور باید در حزنه به اندازه برد یک تیر- حدود دویست گام- در چهار طرف، در صورت احتمال وجود آب، به جست و جو بپردازد و پس از مأیوس شدن از آب در آن محدوده تیمم نماید.

جملاتی از کاربرد کلمه حزنه

230-  المؤ من بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه . همان ، حكمت 333.
المؤ من بشره فى وجهه ، و حزنه فى قلبه : شادى مؤ من در چهره اش نماياناست و اندوه او در قلبش پنهان است .
و روی عن جعفر الصادق (ع) قال: من حزنه امر فقال خمس مرّات ربّنا، نجاه اللَّه ممّا یخاف و أعطاه ما اراد. قیل له: و کیف؟ فقرأ: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً الی قوله، إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ.