معنی کلمه حریر سینه در لغت نامه دهخدا حریرسینه. [ ح َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آنکه سینه و بری به نرمی حریر دارد. نرم سینه. ( شرفنامه منیری ) : صعب تغابنی بود حور حریرسینه رالاف زنی خارپشت از صفت سمن بری.خاقانی.
جملاتی از کاربرد کلمه حریر سینه حور حریر سینه کام روان حوران چشمم چو بحر دارد دل جایگاه بحران سخت تغابنی بود حور حریر سینه را لاف زنی خارپشت از صفت سمنبری