حرز امان

معنی کلمه حرز امان در لغت نامه دهخدا

حرز امان. [ ح ِ زِ اَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تعویذی که برای مقابلت با دشمن بر خویش می بستند :
خصم ار بزرجمهری یا مزدکی کند
تأیید میر باد که حرز امان ماست.خاقانی.ای اعتقاد نه زن و ده یار مصطفات
از نوزده زبانیه حرز امان شده.خاقانی.ملک را حرز امان از رای اوست
روح بر حرز امان خواهم فشاند.خاقانی.

جملاتی از کاربرد کلمه حرز امان

راعی احوال خود باش ار چه عشق روح را حرز امان آید همی
از پی حرز امان از هر بلا مرغ طبعم مدح خوان برخاسته
حرز امان چیست نعت و نام محمد صل علی سید الانام محمد
دیو خوئی است کو به دست بشر هیچ حرز امان نخواهد داد
کوری این فتنهٔ بیدار را جام می حرز امان گردید شب
خطبهٔ مدحش چو برخواند آفتاب مشتری حرز امان می‌خواندش
ملک را حرز امان از رای اوست روح بر حرز امان خواهم فشاند