حذری
معنی کلمه حذری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه حذری
گفتم: ای سنگدل، از نالهٔ زارم حذری کن گفت: از سنگ دل من تو حذر کن که سبویی
صاعقه گر حذری می کند از هیبت او بده انصاف درین باب که جای حذرست
ای بت از قامت خمدیدة عاشق حذری این کمانیست که آه سحر او را تیرست
چو بلای جان تو جامیا نبود بغیر بتان کسی چو رسد بتی خرد آن بود که ازان بلا حذری کنی
تا چند شوی جلوه گه غیر خدا را ای آینه از آه دل ما حذری کن
میخرامید و زیر لب میگفت عاقل از فتنه میکند حذری
مرا چو سوختی از بردن دلم حذری کن من آتشم چه رسانی بدامنت شرر از من
از سوز اوحدی حذری کن، که وقتها سلطان زیان کند، که بنالد فقیر ازو
صدفش چشم ندارم لیکن از نهنگش حذری خواهم داشت
حاجبت کرده کمان زه مگر از کم حذری داد جرات زدهای قصر تو را در زده است