حد و حصر. [ ح َدْ دُ ح َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و مر. حد و حساب. رجوع به حد بمعنی اندازه شود : فرمانبرش بدند همه سیدان عصر افزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.منوچهری.
معنی کلمه حد و حصر در فرهنگ فارسی
حد و حساب
جملاتی از کاربرد کلمه حد و حصر
هرکسی را از برون سوی درون راهها باشد ز حد و حصر فزون
ثنا و مدح ترا حد و حصر نیست ولیک ندید قافیه زین پیش طبع قافیه جو
انجیل یوحنا آموزههای عیسی را نه تعلیمات شخص او، که مکاشفهٔ الهی مینمایاند. یحیی، به عنوان مثال، در یوحنا باب ۳ میگوید «شخصی از سوی خدا فرستاده شدهاست، کلام خدا را ابراز میکند، چون خدا روح خویش را بدون حد و حصر به او عطا میکند.» در باب هفتم همان انجیل، عیسی میگوید «تعالیم من به من متعلق ندارند، بلکه متعلق به او که مرا فرستاده، هستند.» او حرف مشابهی را در باب چهاردهم ابراز میکند: «آیا قبول نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ حرفهایی که به شما میگویم از خودم نیست، تمامی اینها کار آن پدری است که در من ساکن است.»
به موجب اين روايات كه به حد و حصر نمى آيد، امام عليه السلام از راه موهبت الهى نه ازراه اكتساب ، به همه چيز واقف و از همه چيز آگاه است و هر چه را بخواهد به اذن خدا، بهادنى توجهى مى داند.
مردان سرد و گرم چشيده و فراز و نشيب ديده و زحمت كشيده و با سختى ها و شدايد ومشكلات دست و پنجه نرم كرده نيز طاقت و قدرتشان از مردمهاى ناز پرورده بيشتر است .فرق است بين نيرويى كه از داخل و باطن بجوشد با نيرويى كه از خارج كمك بگيرد.عمده اين است كه استعدادها و نيروهاى بى حد و حصر باطنى بشر بروز كند.
شئون ذات تو کز حد و حصر بیرون است ز غیب ذات چو بر علم و عین کرد عبور
اتحاد ماندارد حد و حصر او حسین عهد و من سجاد عصر
"من باور دارم که حقیقت سرزمینی بی راه و جادهاست و شما نمیتوانید بوسیله هیچ راهی، هیچ مذهبی، یا هیچ فرقهای به آن نزدیک شوید. این نظر من است، و من کاملاً و بدون قید و شرط به آن پایبند هستم. حقیقت، بی حد و حصر وغیر مشروط است، نمیتوان برای رسیدن به آن راهی تعیین کرد، نمیتوان آن را سازماندهی کرد با برایش سازمانی تشکیل داد تا افراد را به یک مسیر خاص رهبری و مجبور کند… این کار با شکوهی نیست، زیرا من مرید نمیخواهم و براستی به این موضوع معتقدم.
پوتین از آنچه که تسلط انحصاری ایالات متحده در روابط جهانی و «استفاده تقریباً بی حد و حصر از زور در روابط بینالملل» نامید، انتقاد کرد. این سخنرانی به ویژه در روسیه مشهور شد.[نیازمند منبع]
در سال ۲۰۱۰، رئیسجمهور نائورو، مارکوس استیون و وزیر امور خارجه و تجارت نائورو، کایرن کهکه، به همراه سفیر نائورو در سازمان ملل، مارلین موسی از اسرائیل بازدید کردند و در آن جلسه، رئیسجمهور نائورو، حمایت بی حد و حصر خود را از اسرائیل ابراز کرد.[نیازمند منبع]
در سال ۱۹۶۹، حزب اتحاد سوسیالیست آلمان تصمیم گرفت حمایت خود را در درجه نخست به ورزشهایی معطوف کند که به احتمال زیاد نشان میگیرند و در مسابقات بینالمللی امتیاز کسب میکنند. از آنجا که بسکتبال یک ورزش تیمی است که بر خلاف ورزشهای انفرادی، کل تیم میتواند تنها یک نشان المپیک را بدست آورد، حمایت قابل توجهی از دولت را از دست داد. سرانجام، بازیکنان بسکتبال خود را از سفر به کشورهای غیر سوسیالیستی ممنوع اعلام کردند و حمایت مالی و ارتقاء استعدادها را بی حد و حصر محدود شد. این به معنای پایان موفقیت بسکتبال آلمان شرقی بود که پس از ۱۹۷۳ کاملاً واگذار شد.
نعمتش از حد و حصر افزون بود نعمت آن گنج نعمت چون بود
سواران همرهش از انجم افزون پیاده هم ز حد و حصر بیرون
فرمانبرش بدند همه سیدان عصر افزون بدی جلالت و قدرش ز حد و حصر
این داستان هفت نسل از یک خانواده را در بر میگیرد، از آغاز شوگونسالاری توکوگاوا در آغاز قرن هفدهم تا اوایل دهه ۱۹۶۰، و افراط و تفریط اعضای مختلف به خاطر ارادت کامل و وفاداری بی حد و حصر به ارباب، کشور یا شرکت به تصویر کشیده شدهاست.
جواب : بله ، رژيم شاه با اعمال خشونت و كشتار بى سابقه مردم درسال گذشته و با فساد بى حد و حصر، آنچنان كشور را بر هم زده است كه جز با رفتنشاه امكان ندارد راه حلى را كه مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.
بدان که ضد این صفت عجب و خودنمائی، شکسته نفسی و خود را حقیر شمردن و ذلیل و پست دانستن است و این بهترین صفت از صفات کمالات است و فایده آن در دنیا و آخرت بی حد و حصر، و هر که به مرتبه بلندی یا رتبه ارجمندی رسید به وسیله این صفت رسید و هیچ کسی خود را ذلیل نشمرد مگر اینکه خدا عزیزش شمرد و احدی خود را نیفکند، مگر اینکه خدا او را برداشت و بلند کرد.
کار باطل در جهان از حد و حصر افزون شود هر سری دنبال میلی از سرا بیرون شود
بود بی حد و حصر آن ذات بی چون ولی از حد درک ماست بیرون
در مناطق شمال روسیه، رقص دایرهوار به شیوهٔ ملایم و ظریف خود معروف بود، در حالی که در مناطق روسیه مرکزی، رقص شادتر و با نشاط بود. آهنگهای محلی روسی با رقص همراه بود. مردم پا میزدند، دست میزدند و حرکات سریع و پرانرژی انجام میدادند. رقصها در جنوب روسیه، با آب و هوای گرم و معتدل آن، به خاطر حرکات سریع، خونگرم و الگوهای پیچیدهٔ خود، که تجسم قدرت، انرژی بی حد و حصر و جوانی بودند، مشهور بودند.