حتش

معنی کلمه حتش در لغت نامه دهخدا

حتش. [ ح َ ت َ ] ( اِخ ) موضعی است به سمرقند. و از آنجاست ، احمدبن محمدبن عبدالجلیل حتشی. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ).
حتش. [ ح َ ] ( ع مص ) حتش قوم ؛ گرد آمدن آنان. آماده گشتن آنان. || پیوسته نگریستن در چیز. || برانگیخته شدن به نشاط. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه حتش در فرهنگ فارسی

حتش قوم : گرد آمدن آنان

جملاتی از کاربرد کلمه حتش

گوید عطارد مد حتش ، این است دایم حرفتش آری زمغز حکمتش ، پر شد عطارد را قلم