معنی کلمه حتره در لغت نامه دهخدا
حترة. [ ح ُ رَ ] ( ع اِ ) وکیره. حتیرة. مهمانی بنای نو. || بوریاکوبی.
حترة. [ ح ُ رَ ] ( ع اِ ) چیزی اندک. || پیوندی که به دامن خیمه و خرگاه درآورند هرگاه از زمین بلند باشد. ج ، احتار. || فراهم آمدنگاه هر دو کنج دهان. || مهمانی بنای نو. || جای سر بروت بریدن از لب. ( منتهی الارب ).