حاجی بکتاش

معنی کلمه حاجی بکتاش در لغت نامه دهخدا

حاجی بکتاش. [ ب َ ] ( اِخ ) قریه بزرگی است در 75000 گزی قیصریه در 60000 هزارگزی شهر قیر از ولایت آنقره و مزاریکی از مشاهیر اولیا موسوم به حاجی بکتاش ولی ، بدانجا است این قریه دارای 311 خانوار و 1500 تن سکنه و یک جامع و یک مدرسه است. باغ و باغچه های بسیاری در این قریه است و آبهای جاری و میوه بسیار دارد و آب وهوای آنجا نهایت لطیف و سازگار است و تکیه آنجا مرکز بکتاشیان است و ناحیت حاجی بکتاش مرکب از 142 قریه و سکنه آن 3455 تن میباشد و اراضی منبت دارد که گندم و جو و دیگر حبوبات و انواع احرار بقول در آنجا بعمل می آید. ( نقل به اختصار از قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه حاجی بکتاش در فرهنگ فارسی

قریه بزرگی است در اطراف قیصریه و مزار یکی از مشاهیر اولیا موسوم به حاجی بکتاش در آنجا است

معنی کلمه حاجی بکتاش در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بکتاشیه

جملاتی از کاربرد کلمه حاجی بکتاش

بنابر گزارش کتاب مناقب[نیازمند منبع]، حاجی بکتاش یا ولایت‌نامهٔ اهل نیشابور، از نسل موسی کاظم، و مرید لقمان خراسانی یکی از خلیفه‌های خواجه احمد یسوی بوده است.
پیشینهٔ حاجی بکتاش والی نیز در بویروک‌ها آمده است.
ابتدا پدرش او را برای ارشاد نزد لقمان خراسانی برد. سپس حاجی بکتاش مدت‌ها در نجف و مکه گوشه‌نشینی اختیار کرد و احتمالاً به دستور لقمان یا بر اثر مکاشفه‌ای به آناطولی، (سلجوقیان روم)، رفت.