معنی کلمه جمش در لغت نامه دهخدا
جمش. [ ج َ ] ( ع مص ) ستردن موی سر. || به اطراف انگشتان دوشیدن. || سخن گفتن با زنان و بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ساختن چاه را. ( از ذیل اقرب الموارد ). رجوع به جماش شود.
وی در سال ۱۹۷۹ در مناطق قبیلهای فدرال پاکستان با نام واقعی جمشید محسود (به پشتو: جمشی محسود) به دنیا آمد. او پیش از مرگ بیتالله محسود در حملات هوایی پهپادهای آمریکا به مناطق قبایلی پاکستان، به عنوان رهبر یک گروهی شبه نظامی در پاکستان موسوم به فداییان اسلام پاکستان و نماینده این گروه در طالبان پاکستان در زمان زنده بودن بیتالله محسود بودهاست.