جفا دیدن. [ ج َ دَ ] ( مص مرکب ) جفا بردن. متحمل جفا و ستم شدن. بار ظلم و بیداد کسی را کشیدن : اگر گم کند راه آموزگار سزد گر جفا بیند از روزگار.فردوسی.هر آن طفل کو جور آموزگار نبیند، جفا بیند از روزگار.سعدی.جور و جفا دیدی و رنج و عتاب کشیدی. ( گلستان سعدی ). رجوع به جفا بردن شود.
جملاتی از کاربرد کلمه جفا دیدن
آن به خونریز خود از چشم رضا دیدن من و آن بر احوال من از چشم جفا دیدن تو
قطره ای خون بلا چگونه بشد تا به کی باشد این جفا دیدن
عشق چون دعوی جفا دیدن گواه چون گواهت نیست شد دعوی تباه
در نگنجد بتا به مذهب عشق از عزیزان همه جفا دیدن
تا تو چون گوی درین کوی بسر گردی بایدت خیره جفا دیدن از این چوگان
به پای نهالی که باری نیارد جفا دیدن از آب و گل، روزگاری