معنی کلمه جعر در لغت نامه دهخدا جعر. [ ج َ ] ( ع اِ ) پلیدی خشک چسبیده بر کون. || پیخال مرغ شکاری. ( منتهی الارب ). || باد شکم یا غایط درندگان. ( اقرب الموارد ). ج ، جُعور.جعر. [ ج َ] ( ع مص ) پیخال انداختن. ( آنندراج ). سرگین اوگندن سگ. ( زوزنی ). سرگین افکندن خداوند مخلب از سباع. ( تاج المصادر بیهقی ). || صورت عامیانه یی است از جأر. ( دزی ). رجوع به جأر در همین لغت نامه شود.