معنی کلمه جعبری در لغت نامه دهخدا
جعبری. [ ج َ ب َ ] ( اِخ ) برهان الدین بن عمربن ابراهیم بن خلیل خلیلی جعبری از افاضل علمای عامه قرن هشتم هجری بشمار می آید که فقیه و قاری متقن و متفنن بوده و کنیه اش ابواسحاق و لقبش در بغداد تقی الدین و در دیگر جاها برهان الدین بوده و قرائتهای ده گانه را از بعضی فاضلان روزگار خود فراگرفت. در آغازدر دمشق ساکن بود و بعد به قدس خلیل رفت و چهل سال در آنجا اقامت کرد. تا در سال 732 هَ. ق. در حدود هفتادودوسالگی درگذشت. وی تألیفات سودمندی داشته که از آن جمله است : تدمیث التذکیر فی التأنیث و التذکیر. و دیوان شعر و جز آن. ( ریحانة الادب ج 1 ص 407 ).