جزیت

معنی کلمه جزیت در لغت نامه دهخدا

جزیت. [ ج ِزْ ی َ ] ( معرب ، اِ ) جزیه. معرب گزیت است. گزید. و جزیت گزیت است معرب کرده. ( مجمل التواریخ ). و رجوع به جزیه و گزیت شود: و سیم کافی ناصح که خراج و جزیت... بر وجه استقصاء بستاند. ( کلیله و دمنه ). تضرعها کرد و ملتزم جزیت و فدیت شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 293 ).
نگینش گر نهد یک نقش بر موم
خراج از چین ستاند جزیت از روم.نظامی.چو صبح از رخ روز برقع گشاد
ختن بر حبش داغ جزیت نهاد.نظامی.
جزیة. [ ج ِزْ ی َ ] ( معرب ، اِ ) خراج زمین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ). || آنچه از ذمی گیرند. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). این لفظ مأخوذ از گَزیت و گِزْیَت فارسی است. ( ناظم الاطباء ). آنچه بر کفار ذمی در سال مقرر دارند. معرب گزیه. ( آنندراج ). جزیت. گِزْیَت. ( محمودبن عمر ربنجنی ). سرگزیت. ( ترجمان القرآن عادل بن علی ). آنچه بر کافری ذمی در بلاد اسلام از خراج مقرر آید. گزید. سرگزید. سرانه. مجرک. ( یادداشت مؤلف ). باج سرشمار. ج ، جَزاء، جِزی ̍، جُزی ̍.( منتهی الارب ). ج ، جِزاء. ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح فقهی مالی است که بر ذمی وضع شود و آنرا خراج و مالیات سرانه نیز گویند. این چنین در جامعالرموز آمده است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). مالی که کفار به التزام به شرایط ذمه به مسلمانان میدهند. کفار کتابی با تعهد به شرایط ذمه از مورد تعرض بودن مصون هستند و پرداخت جزیه یکی از عناصر آن بشمار میرود و در حقیقت یک قسم مالیاتی است که هرساله از ایشان اخذمیشود. جزیه ممکن است بصورت مالیات سرانه و یا مالیات ارضی و یا به هر دو عنوان دریافت شود و مقدار آن بر وفق مقتضای اوضاع از طرف حاکم معین میگردد : و مردم ولایت نعمتی بسیار بدادند و جزیه به خود گرفتند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 115 ). بیست هزار بارهزار درم به ارش عصیان و فدیه عدوان و جزیه طغیان بر گردن ایشان نهاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 262 ).
جرجی زیدان آرد:جزیه و خراج همانندند، بدان جهت که هر دو از غیرمسلمان و سالی یک بار در وقت معین اخذ میشود و جزء اموال فیئی محسوبند، ولی جزیه با درآمدن به دین اسلام از میان میرود لکن خراج هیچگاه ساقط نمیشود.
تاریخچه جزیه : جزیه در میان ملل متمدن قدیم وجود داشته و از مستحدثات اسلام نیست ، از جمله یونانیان آتن حدود قرن پنجم ق.م. از مردم سواحل آسیای صغرابمنظور حمایتی که از آنها در مقابل تهاجم فنیقی ها میکردند، از آنان جزیه میگرفتند ( فنیقی ها در آن عصر از توابع ایران بودند ). و رومی ها نیز از مردم مغلوب شده جزیه به مبلغی بمراتب بیشتر از آنچه مسلمانان بعدها گرفتند میگرفتند و هنگامی که روم گال ( فرانسه ) را فتح کرد از هر تن مبلغی 9 تا 15 لیره مالیات سرانه گرفت. این مالیات برای تمام طبقات یکسان بود ولیکن ازمردم همه کشورهای مغلوب به این میزان مالیات نمی گرفتند. ایرانیان نیز از رعایا جزیه می گرفتند. و دوست دانشمند من [جرجی زیدان ] شبلی نعمانی بر این عقیده بود که جزیه معرب گزیت فارسی است و گفته ابن اثیر درآنجا که از مالیاتهای زمان کسری سخن میگوید مؤید قول شبلی نعمانی است ، زیرا میگوید: «جزیه دادن بر همه مردم بجز اشراف و صاحبان بیوتات و نظامیان و مرزبانان و منشیان و کارمندان دیوانی ، لازم بود و مقدار آن بتناسب شأن و موقعیت افراد، 12 یا 8 یا 6 یا 4 درهم بود». و بنابراین عربها لفظ و معنی را هر دو از ایرانیان گرفته اند و لفظ آنرا در تعریب «جزیة» کردند وترتیب آنرا بصورتی دیگر درآوردند و این مالیات را از مسلمانان برداشتند همچنانکه کسری از اشراف و نظامیان و مرزبانان و غیره برداشته بود.

معنی کلمه جزیت در فرهنگ فارسی

جزیه معرب گزیت است گزید و جزیت گزیت است معرب کرده .

جملاتی از کاربرد کلمه جزیت

در قصه آورده‌اند که: بنی اسرائیل از قبطیان پیرایه‌های ایشان بعاریت خواستند روز عید را که در پیش بود، و این بنی اسرائیل در دست قبطیان همچون اهل جزیت بودند در میان اسلامیان، پس رب العالمین فرعون را و قبطیان را هلاک کرد، و آن پیرایه‌ها و زرّینه‌ها در دست بنی اسرائیل بماند، و بر ایشان حرام بود خرج کردن آن. هارون بفرمود تا ندا کردند، و هر کس که از آن پیرایه چیزی داشت بیرون داد، و همه بسامری سپردند، و سامری زرگر بود، از آن گوساله‌ای بساخت، جسد بیروح، تمثالی مجوّف، چون ساخته بود از وی یک بانگ بیامد، و نیز هیچ بانگ نکرد.
که باید صد جهود بس پریشان که تا خواهند از من جزیت ایشان
وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست
باس تو با‍‍ز و بدرقه بر ماه و خور فکند جودت خراج و جزیت بر بحر و کان نهاد
بده جزیت‌، از ما ببَر کینه را قلم در مکش رسم دیرینه را
یک روز نیست کز سر عجزش نمی رسد خدمت ز چین و خلخ و جزیت ز قیصرش
و چون مرا دراین مهم عز مشورت ارزانی داشت می‌خواهم که بعضی جواب در جمع گویم و بعضی در خلا. و من چنانکه جنگ را منکرم تواضع و تذلل و قبول جزیت و خراج و تحمل عاری، که زمانه کهن گردد و تاریخ آن هنوز تازه باشد، هم کار هم .
که جزیت از جهودان می‌ستاند وز آنجا می‌خورد، به زین که داند
وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ خواری و فرومایگی بریشان زدند. گفته‌اند این خواری آنست که چون ازیشان جزیت ستانند ایشان را بر پای بدارند و گریبان فراز گیرند و سیلی زنند.
چو صبح از رخ روز برقع گشاد ختن بر حبش داغ جزیت نهاد