جزکه

معنی کلمه جزکه در لغت نامه دهخدا

جزکه. [ ج ُ ک ِ ] ( حرف اضافه مرکب ) سوای. غیر از. به استثنای.

جملاتی از کاربرد کلمه جزکه

جزکه برخوان نکویی تود رروی زمین من ندیدم شکرستان که نمکدان باشد
وان دوای روح‌پرورکش نباشد دسترس جزکه‌بیماری نژند
دانه نکارند جز که از پی میوه حقه نسازند جزکه از پی‌گوهر
کس لب لعل مرا نیارد بوسید جزکه ثناگوی شهریار توانا