جذبات. [ ج َ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ جذبه ؛ کششها. || فریبها. ( ناظم الاطباء ). || فلان اخذ فی وادی جذبات ؛ یعنی راه گم کرد و بمنزل نرسید. ( از منتهی الارب ). || در تداول عرفان و تصوف ، جذبه به معنی کشش خدای تعالی است مر بنده را بسوی خود. رجوع به جذبه شود.
معنی کلمه جذبات در فرهنگ عمید
= جذْبه
معنی کلمه جذبات در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع جذبه ۱- کششها. ۲- فریبها.
جملاتی از کاربرد کلمه جذبات
ابن فهد در محضر استادانش همگام با علوم ظاهرى و ابعاد علمى به پالايش روح و تهذيبن فس پرداخت و از معرفت الهى (در مكتب حقايق ) و (پيش اديب عشق ) بهره ها برد و راهبرى توانا شد. او در پرتو (مراقبت ) و (محاسبت ) فروغى تابناك يافت و زندگى اش نمونه يك موحد والاتبار شد. اوقاتش غرق در مشاهدات توحيدى و جذبات الهى مى گذشتو به مقامى رسيد كه در وصف نگنجد.
از آنجا راه جز براهبری رفرف عشق نتواند بود اینجاست که عشق از کسوت عین و شین و قاف بیرون آید و در کسوت جذبه روی بنماید بیک جذبه سالک را از قاب قوسین سرحدّ وجود بگذراند و در مقام «اوادنی» بر بساط قربت نشاند که: «جذبهٔ من جذبات الحّق توازی عمل الثّقلین.»
هر يك از اعمال حسنه يا سيئه را در نفس تاءثيرى است ؛ پس اگر آنعمل از سنخ عبادات و مناسك باشد، تاءثيرش آن است كه قواى طبيعيه را خاضع قواىعقليه كند و جنبه ملكوت نفس را بر ملك قاهر نمايد و طبيعت را منقاد روحانيت نمايد تابرسد به آن مقام كه جذبات روحيه دست دهد و به مقصود اصلى رسد و هر عملى كه اينتاءثير را بيشتر كند و اين خدمت را بهتر انجام دهد، آنعمل مصابتر و مقصود اصلى ، بر آن بهتر مترتب است (101).
63- بدان ، سالكى كه با قدم عبوديت سلوك الى الله مى كند هرگاه از منزلگاه طبيعت به سوى خداوند هجرت نمايد و جذبات حبى سرى ازلى او را به خود جذب نمايد وتعينات نفسيتش را در پرتو آتش خداوندى (تابنده ) از جانب شجره اسماى الهى بسوزاند، (آنگاه ) حق با تجلى فعلى نورى يا نارى يا برزخى جمعى ، بر حسب مقامش درحضرت فيض اقدس بر او تجلى مى كند و او در اين تجلى با چشم شهود از منتهاى عرش تا نهايت غيب وجود را در زير پرده هاى تجليات فعلى حق مى بيند و عين عالم در تجلى ظهورى ، نزدش فانى مى گردد.
چون که رسید از آن عطا جان و دلم بمنتها از جذبات ارتقا لاف بمنتها زدم
و قال النبی صلی الله علیه و سلم «جذبه من جذبات الحق توازی عمل الثقلین».
نماز كه حقيقت معراج مؤ منين و سرچشمه معارف اصحاب عرفان و ارباب ايقان است ، نتيجهكشف تام محمدى - صلى الله عليه و آله - است كه خود به سلوك روحانى و جذبات الهيهو جذوات رحمانيه ، به وصول به مقام ((قاب قوسين او اودنى ))(494)، كشف حقيقت آنرا به تبع تجليات ذاتيه و اسماييه و صفاتيه و الهامات انسيه در حضرت غيب احدىفرموده ،و فى الحقيقة اين سوغات و رهاوردى است كه از اين سفر معنوى روحانى براى امتخود كه خير امم است آورده و آنها را قرين منت و مستغرق نعمت فرموده .
گر تو کنی به دوست رو، تن بدهی به حکم او صد مددش به جان تو از جذبات میرسد
باین سه عنصرش عارف کماهی نماید درک جذبات الهی
او دختر «اسماعیل عدوی قیسی» بود. نام او را از این جهت رابعه گذاشتند که فرزند چهارم خانواده بود. رابعه یکی از کسانی است که فریدالدین عطار در کتاب تذکره الاولیایش از او یاد کردهاست. رابعه ربودهٔ جذبات الهیه و در طریقت جذبه اش بر سلوک غلبه داشت. او طبع شاعری هم داشته و اشعاری در عشق به خدا سرودهاست.
بعد از آن كه بارقه جذبات الهى در جوانى جان او را به خروش و ولوله اى روحانىافكند، مدت چند سالى را در آن حالت بى خودى و حيرانى سپرى مى كند.(51)
بوالقسم نصر آبادی ٭ گفت: جذبة من جذبات الحق تزنی علی عمل الثقلین یک کشیدن که دل تو با او نگرد، یعنی به محبت و معرفت و صحبت، ترا به از کردار جن و انس و هم وی گفت برین لفظ. خیر دارالسلام.