جذاء

معنی کلمه جذاء در لغت نامه دهخدا

جذاء. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جَذوَة و جاذی و جَذاة و جِذوة و جُذوة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به کلمات مزبور شود.
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( ع ص ، اِ ) رحم بریده و غیرموصول. ( آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول. ( منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله آن را بجا نیاورده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بریده. مقطوع. ( از اقرب الموارد ). و به این معنی است گفته علی ( ع ) «اصول بید جذاء» اَی مقطوعة. و آن کنایه است از تباعد و قصور یاران وی از جنگ ،چه لشکر همانند دست است برای سردار. ( از اقرب الموارد ). || دندان از بیخ ریخته. ( آنندراج ).
- سن جذاء ؛ دندان از بیخ ریخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
جذاء. [ ] ( ع اِ ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است. ( یادداشت مؤلف ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در بیت زیر نام موضعی است :
بغیتهم مابین جذاء و الحشا
و اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.( از معجم البلدان ).

جملاتی از کاربرد کلمه جذاء

( وطفقت اءرتاى بين اءن اءصول بيد جذاء اءو اءصبر على طخية عمياء، يهرم فيهاالكبير، و يشيب فيها الصغير، و يكدح فيها مؤ من حتى يلقى ربه ، فراءيت اءن الصبرعلى هاتى اءحجى ، فصبرت و فى العين قذى ، و فى الحلق شجى .) (418)