جبانه

معنی کلمه جبانه در لغت نامه دهخدا

( جبانة ) جبانة. [ ج َب ْ با ن َ ] ( ع اِ ) گورستان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || صحراء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دشت. ( نصاب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || عیدگاه در صحراء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نمازگاه عمومی در صحراء. ( از اقرب الموارد ). || مرغزار بلند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، جَبّانات. ( منتهی الارب ). || ( ص ) تأنیث جَبّان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). زن بددل. رجوع به جبان شود. ج ، جبانات. ( منتهی الارب ). || ( مص ) بددل گردیدن. ( از منتهی الارب ).
جبانة. [ ج َب ْ با ن َ ] ( اِخ ) موضعی است در شامی مدینه نزدیک ذباب . ( منتهی الارب ).
جبانة. [ ج َب ْ با ن َ ] ( اِخ ) در اصل صحرائی بود و مردم کوفه گورستان را جبانه نامند چنانکه مردم بصره آنرا مقبره گویند. ( از معجم البلدان ) ( مراصد الاطلاع ). و در کوفة اماکنی است که بدین نام مشهور است و بقبیله ها منسوب بود مانند: جبانةالسبیع، جبانة سالم ، جبانة عَزرَم. جبانة کنده ، جبانة میمون. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه جبانه در فرهنگ فارسی

در اصل صحرائی بود

جملاتی از کاربرد کلمه جبانه

و در كتاب فقيه آمده كه شخصى از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد معناى آيه (قدافلح من تزكى ) چيست ؟ فرمود: اين است كه هر كس زكات فطره بدهد رستگار مى شود.پرسيد معناى آيه و ذكر اسم ربه فصلى چيست ؟ فرمود اين است كه (براى نماز عيد) به سوى (جبانه ) برود و نماز بخواند و منظور از جبانه ، صحرا است .