جانها
معنی کلمه جانها در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جانها
6 بعضى ديگرشان گفته اند: (تمامى آنچه كه نفوس بشرى و جانها و دلها نيازمندبه آن است در گنجينه قرآن عزيز نهفته و در اخباراهل بيت عصمت (عليهم السلام ) مخزون است ، با اينحال ديگر چه حاجت به نيم خورده كفار و ملحدين داريم ؟).
لحظات بسيار سخت و خطرناكى بر مسلمانان گذشت ، جانها به لب رسيده بود، منافقين در ميان لشكر اسلام سخت به تكاپو افتاده بودند، جمعيت انبوه دشمن و كمى لشگرياناسلام در مقابل آنها (تعداد لشكر كفر را ده هزار، و لشكر اسلام را سه هزار نفر نوشته اند) و آمادگى آنها از نظر تجهيزات جنگى و فراهم كردن وسائل لازم ، آينده سخت و دردناكى را در برابر چشم مسلمانان مجسم مى ساخت .
و بعيد نيست كه مراد از حفظ نفس ، حفظ خود نفس واعمال آن باشد، و منظور از حافظ، جنس آن بوده باشد، كه در اين صورت چنين افاده مىكند كه جانهاى انسانها بعد از مردن نيز محفوظ است ، و با مردن نابود و فاسد نمىشود، تا روزى كه خداى سبحان بدنها را دوباره زنده كند، در آن روز جانها به كالبدهابرگشته دوباره انسان بعينه و شخصه همان انسان دنيا خواهد شد، آنگاه طبق آنچهاعمالش اقتضا دارد جزا داده خواهد شد، چون اعمال او نيز نزد خدا محفوظ است ، چه خيرش وچه شرش .
وین نفس جانهای ما را همچنان اندک اندک دزدد از حبس جهان
بایدت پیرهن از رشته جانها که تنت صبر بر زحمت هر تاری و پودی نکند
دلهای خستگانش، اندر شکنج زلف جانهای بی دلانش، اندر چه ذقن
آرى اگر جامعه و يا زمامدار جامعه مالك جان يك فردقاتل نباشد نمى تواند حكم به اعدام او نموده و جانش را از او سلب نمايد، و همچنين از يكفرد متخلف كه او را به جرم گناهى مواخذه نموده و به انواع شكنجه ها ازقبيل قطع و ضرب و حبس و غير آن عذابش مى دهد اگر مالك حكم و اجراء آن و اختياردارسلب بعضى شؤ ون حياتى و آسايش و سلطنت مالى از او نبود نمى توانست چنين احكامى رادر حق او صادر و اجرا نمايد، چطور ميتواند بدون تحديد و سلب مقدارى از آزادى فردمتخلف و ياغى او را از جور و تعدى باز داشته و او را از حريم جانها و اعراض واموال ديگران دور سازد.
گریهٔ با صدق بر جانها زند تا که چرخ و عرش را گریان کند
آنچنان جانها بداده کل بباد جان خود بر باد داده بی نهاد
به خواب مرگ گر سهمش نماید ازآن سوی عدم جانها بر آید
آرى توجه به خدا از در بندگى ، آنهم در چنين محيط و از چنين افراد، طبيعتا بايد انسانرا از هر معصيتى كبيره و هر عملى كه ذوق دينى آن را شنيع مى داند، ازقبيل قتل نفس ، تجاوز به جانها و به مال ايتام ، زنا، و لواط، باز بدارد، بلكه نه تنهااز ارتكاب آنها، بلكه حتى از تلقين آن نيز جلوگيرى كند.
و آن پيغمبر خدا در جواب نامه جالينوس بدو نوشت : اى كسى كه از علم صحيح خودانصاف دادى ؛ مسافت ، حجاب جانها نمى گردد والسلام .(307)
آيه گذشته عمدتا در مورد انفاق اموال بود و در اين آيه سخن از انفاق جانها در راه خداستو اين هر دو در ميدان فداكارى دوش به دوش يكديگر قرار دارند.
شاهی بکجا میرسد؟ ای راحت جانها کاندر دو جهان در صدد گیر و مگیری
و اگر در آيه شريفه مسند اليه (اللّه ) را مقدم بر مسند (يتوفى ) آورد، براى ايناست كه حصر را برساند و بفهماند قبض روح تنها كار خدا است ، نه غير. و اگر اين آيهبـا آيـه (قـل يـتـوفـيـكم ملك الموت الّذى وكل بكم ) و آيه (حتى اذا جاء احدكم الموتتـوفـتـه رسـلنـا). ضـميمه شود، اين معنا را مى دهد كه : اصالت در گرفتن جانها كارخـداسـت نـه غـيـر، ولى بـه تـبـعـيت و به اجازه خدا كار ملك الموت و فرستادگان خدا كهياران ملك الموتند نيز هست ، همانطور كه اين ياران هم به اجازه ملك الموت كار مى كنند.
گر کنند از رشته جانها زه پیراهنش از لطافت رنگ گرداند بیاض گردنش
(به شهادت اينكه ) وقتى بر مى گردند (و يا وقتى به ولايت و رياست ى مى رسند) باتمام نيرو در گستردن فساد در زمين مى كوشند و بهمال و جانها دست مى اندازند با اينكه خدا فساد را دوست نمى دارد. (205)
در کین کس این چه رخ بر افروختن است جانها خود از آتش تو سوختن است
((خداوند جانها و اموال مؤ منان را مى خرد كه (در برابرش ) بهشت براى آنان باشد؛ (بهاينگونه كه ): در راه خدا پيكار مى كنند، مى كشند و كشته مى شوند؛ اين وعده حقى استبر خدا، كه در تورات و انجيل و قرآن آمده و چه كسى از خدا به عهدش وفادار تر است ؟!اكنون بشارت باد بر شما به داد و ستدى كه با خدا كرده ايد؛ و اين است آن پيروزىبزرگ )).
میفزاید از تو جانها را طرب تو مگر میآیی از ملک عرب؟