جان نثاری

معنی کلمه جان نثاری در لغت نامه دهخدا

جان نثاری. [ جان ْ ن ِ ] ( حامص مرکب ) فداکاری. عمل آنکه جان را فدای دیگری کند، کار جان نثار.

معنی کلمه جان نثاری در فرهنگ فارسی

فداکاری

جملاتی از کاربرد کلمه جان نثاری

در آن زمان که مهیای جان نثاری شد به سوی خیمه روان به افغان و زاری شد
پس چیست نشان یاری تو کو تحفه جان نثاری تو
حسین تو ز قفا داد سر به راه خدا نظر به شوق وی از بهر جان نثاری کن
چو نی به حال شهیدان نینوا بخروشم به جان نثاری یاران جان نثار، بنالم
چرا از آدمیان کس نکرد یاری تو که این کمینه بیایم به جان نثاری تو
به پایت حاصلم زین سر سپاری چه باشد گر نباشد جان نثاری
معذور که چون روی نمایی به خلایق ماییم و همین جان نثاری و دگر هیچ
جان نثاری راه و رسم عاشقی است نیست از خود خواه بد آئین تری
به فرد جان نثاری فرد بود از همگنان یکسر که در ثبت شهادت از همه یاران مقدّم شد