جان زمین

معنی کلمه جان زمین در لغت نامه دهخدا

جان زمین. [ ن ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سبزه و گل و میوه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

معنی کلمه جان زمین در فرهنگ فارسی

کنایه از سبزه گل و میوه

جملاتی از کاربرد کلمه جان زمین

تا همچو جان زمین تن پاکش به بر گرفت او را هزار فخر برین چرخ اخضر است
جهان آباد، جایی خوشتر از جان زمینی خوبتر از باغ رضوان
عالی خداوند شمس دین تبریز از او جان زمین پرنور چون عرش مکین کاو رشک شد انوار را
بمعبود بیچون که چون گفت کن ز کتم عدم جان زمین بوس کرد