تیزعنان. [ ع ِ ] ( ص مرکب ) تندرفتار. تیزتگ. جلد و تندرو. سریعالسیر : ره بر و شخ شکن و شاددل و تیزعنان خوش رو و سخت سم و پاک تن و جنگ آغاز.منوچهری.نوفل ز نفیر و زاری او شد تیزعنان به یاری او.نظامی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
معنی کلمه تیز عنان در فرهنگ فارسی
تند رفتار تیز تگ جلد و تند رو
جملاتی از کاربرد کلمه تیز عنان
ره بر و شخ شکن و شاد دل و تیز عنان خوش رو و سخت سم و پاک تن و جنگ آغاز
باد بر دست جنیبتکش فرمانت روان فلک تیز عنان تا به ابد نرم لگام