تکیه جای. [ ت َ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) محل آسایش و پناهگاه و ملجاء. ( ناظم الاطباء ). تکیه گاه. ( آنندراج ) : برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن.خاقانی.چو آن یاوری نیست در دست و پای که در مهد مینو کنم تکیه جای.نظامی.خستگان را به مژده صحت تکیه و تکیه جا فرستادی.عرفی ( از آنندراج ).رجوع به تکیه گاه شود.
معنی کلمه تکیه جای در فرهنگ فارسی
آسایش و پناهگاه و ملجا
جملاتی از کاربرد کلمه تکیه جای
هم نشیب مرکزش را فرق قارون تکیه جای هم فراز کنگره اش را پای عیسی تکیه گاه
چو آن یاوری نیست در دست و پای که در مهد مینو کنم تکیه جای
وقت است که در بر آشنائی بزنیم تا بر گل و سبزه تکیه جایی بزنیم
گفتمش تکیه جای باشد خوش گفت آن را که رشته شد ز آتش
زآن سوی چرخ تکیه جای طلب برتر از عقل، رهنمای طلب
مطلع آفتاب اقبالست تکیه جای سعادت و ظفرست
برون از جهان تکیه جایی طلب کن ورای خرد پیشوایی طلب کن
یارم از دل سرای نپسندد دیده را تکیه جای نپسندد
جان کن فدای عاشقان اندر هوای عاشقان بر تکیه جای عاشقان شعر سنایی کن رقم