تکلفات. [ ت َ ک َل ْ ل ُ ] ( ع اِ ) ج ِ تکلف. محنتها و مشقتها و رنجها و مزاحمات و آداب و تشریفات و پذیرائیها و نوازشها و ظاهرسازیها. ( ناظم الاطباء ). - تکلفات رسمی ؛ توجهات نوازشانه و خوش آمدگیهای زبانی. ( ناظم الاطباء ). - تکلفات مجلس ؛ تشریفات مجلس و آداب و رسوم مهمان نوازی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه تکلفات در فرهنگ فارسی
( مصدر اسم ) جمع تکلف
جملاتی از کاربرد کلمه تکلفات
هر کس به تکلفات دل باخته است خود را به عجب بلای انداخته است
حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بریست چراغ ما زسر شام تا سحرسحریست
زهوس قماشی سیم و زر، به جنون قبای حیا مدر که تکلفات لباسها، به حضور ژنده نمیرسد
شرط تکلفات شرف شد ترا ادب هرجا اگر نشینی تو آنجا نگاه دار!
کریمخان بر روی هم یکی از پادشاهان خوب و خوشسیرت ایران است؛ مردی رعیتدوست و خوشرفتار بود و خالی از حس کینهکشی و سختکشی. او ساده میزیست و به تکلفات و زندگانی و دستگاه و جاه و جلال سلطنتی زیاد علاقه نداشت و حتی از قبول عنوان شاه و سلطان نیز احتراز میجست و خود را در تمام عمر وکیلالرعیا خواند. او را نیکوترین فرمانروا پس از حمله اعراب به ایران دانستهاند.