تپیدنی

معنی کلمه تپیدنی در لغت نامه دهخدا

تپیدنی. [ ت َ دَ ] ( ص لیاقت ) ( از:تپیدن + «ی » ) لیاقت. رجوع به طپیدنی و تپیدن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه تپیدنی

نه جنونِ سینه دریدنی، نه فنون مشقْ تپیدنی به سوادِ درد تو کی رسم؟ الفی ز ناله‌ کشیده من
نه ترنمی نه وجدی نه تپیدنی نه جوشی به خم سپهر تا کی می نارسیده باشی
جان کشته شهادت و دل تشنه وصال در خون تپیدنی چقدر کار بوده است
به پیک یار چه حاجت کزو دهد خبرم تپیدنی که دل بی‌قرار من دارد
دلم بهار شکست است تا شد از تو درست پذیره ای که چه رنگین تپیدنی دارد
شکوه عشق به زنجیر بسته است مرا خوش آن که رخصت در خون تپیدنی دارد