توزون

توزون

معنی کلمه توزون در لغت نامه دهخدا

توزون. ( اِخ ) ابراهیم بن احمدبن محمد الطبری ، معروف به توزون. ادب را از ابی عمرالزاهد فراگرفت و در فنون ادب براعت یافت و به بغداد می زیست و دیوان ابونواس را گرد کرد و به جمادی الاولی سال 355هَ. ق. درگذشت. رجوع به روضات الجنات ج 1 ص 209 س 31 شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
توزون. ( اِخ ) از امرای ترک و امیرالامرای بغداد که المتقی لﷲ خلیفه را میل کشید و عبداﷲبن المکتفی را به خلافت رسانید. رجوع به تاریخ الخلفاء چ مصر ص 262 و خاندان نوبختی چ اقبال ص 245 شود.

معنی کلمه توزون در دانشنامه عمومی

توزون (امیرالامرا). ابوالوفا توزون یک نظامی ترک تبار بود که ابتدا به مرداویج زیاری بنیانگذار حکومت زیاریان و سپس به خلافت عباسی خدمت کرد. او با استفاده ازقدرتش در جایگاه یک فرمانده در ارتش عباسی، ناصرالدوله حمدانی را از بغداد بیرون کرد و در ۳۱ ماه مه ۹۴۳به مقام امیرالامرا دست یافت. این بدان معنا بود که او عملا خلافت را اداره می کرد. او تا زمان مرگش در اوت ۹۴۵، یعنی چند ماه قبل از سقوط بغداد، این سمت را بر عهده داشت و پس از وی خلافت عباسی تحت کنترل آل بویه درآمد.

جملاتی از کاربرد کلمه توزون

توزونیت به افتخار لو ولادیمیروویچ توزون (۱۹۱۷–۱۹۸۹)، ژئوشیمیدان روسی، نام‌گذاری شده‌است. نام‌های تجاری منسوخ شده برای این محصول مصنوعی مزوتیتانات استرانسیم، دیاژم و مارولیت است. این محصول در حال حاضر با نام فبولیت برای کاربرد در جواهرآلات به بازار عرضه می‌شود. غیر از نوع محلی آن یعنی توده مورون در جمهوری سخا، تاوزونیت طبیعی در سرو سارامبی، دپارتمان کنسپسیون، پاراگوئه، و در امتداد رودخانه کوتاکی هونشو، ژاپن نیز یافت می‌شود.