توحیف

معنی کلمه توحیف در لغت نامه دهخدا

توحیف. [ ت َ ] ( ع مص ) خود را بر زمین زدن شتر. || شتافتن. || به عصا زدن. || کامل کردن عضو شتر گشنی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه توحیف

مرد و زن پیر و جوان بر من و تو حیف خورند بیش و کم فاش و نهان بر من و توحیف خورند
همه ابنای زمان برمن و تو حیف خورند گر همه خلق جهان بر من و توحیف خورند
تیر توحیف است جز برجان من ای لبت هم لعل و هم مرجان من