معنی کلمه توانا کن در لغت نامه دهخدا توانا کن. [ ت ُ / ت َ ک ُ ] ( نف مرکب ) تواناکننده. نیرومندکننده. قدرت دهنده : جهان آفرین ایزدکارسازتواناکن ناتوانانواز.نظامی.رجوع به توانا شود.
جملاتی از کاربرد کلمه توانا کن فروغی ده این دیدهٔ کمضیا را توانا کن این خاطر ناتوان را بیا و دیده جانم به وصل بینا کن به بوی زلف خودم دلبرا توانا کن ناتوان را برفق پیش آئی با توانا کنی توانائی