توان فرسا

معنی کلمه توان فرسا در لغت نامه دهخدا

توان فرسا. [ ت ُ / ت َ ف َ ] ( نف مرکب )ناتوان کننده. ازبین برنده نیرو. پایمال کننده قدرت.ضعیف کننده. رجوع به توان و دیگر ترکیبهای آن شود.

معنی کلمه توان فرسا در فرهنگ فارسی

ناتوان کننده ٠ از بین برنده نیرو

جملاتی از کاربرد کلمه توان فرسا

هر چند فرمانبردارى لاهور مقامى پر كشش بود و بسيارى از سياست پيشگان براىدستيابى بدان خود را در آتش مى افكندند، براى دانشورى كه روانش در تابش آفتابدانش و ايمان باليده ، كارى توان فرسا و بى ارج مى نمود. در ديدگاه او مقامها وموقعيتهاى ممتاز اجتماعى و سياسى تنها هنگامى ارزنده بود كه بتوان در سايه آن اشكيتيمى را سترد، درد كهنسالى را زدود با ستمديده اى را از زنجير نامردان رهايى بخشيد.بنابراين پس از چند سال ، چون مقام فرماندارى لاهور را از ارزشهاى راستين تهى يافت ،بى درنگ از آن كناره گرفت و ديگر بار همنشين كتاب و دفتر شد.(836)

اين خانواده به خاطر اظهار ايمان و علاقه به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مورد فشار روانى و آزار جسمى قرار گرفتند. مشركان قريش آنان را به همراه ايمان آورندگان ديگر، شكنجه هاى سخت و توان فرسا مى دادند. پدر و مادرش به دست مشركان مكه به شهادت رسيدند. مادرش نخستين زنى بود كه در راه اسلام ، شربت شهادت نوشيد و با خون خويش نهال اسلام را بارور كرد.